در گیروودار رفتن به جلو

هفدهم مهرماه هزاروچهارصدودو، مدتی است از عدم تمرکز رنج می‌برم؛ چیزی که در مدت این چهارسال تجربه‌ش نکرده بودم.

تمام برنامه‌هایم در یک راستا بودند و این روند باعث تمرکز بیشتر روی کاری مانند نوشتن و مطالعه وجود داشت. اما حالا که در گیرودار کار جدیدی هستم، تمرکزم به‌هم ریخته است؛ چون درس دانشگاه هم به آن اضافه شده و باعث تشویش ذهنی‌ام است.

شاید کسی که این متن را بخواند، با خود بگوید: «خب مگه دیوانه شدی که برخلاف خواسته‌ات عمل کنی و رنج ببری و از اهدافت دور شوی»؟

به او حق می‌دهم؛ چون آگاه به شرایط من نیست.

وقتی شخصی از لحاظ مالی در تنگنا باشد، دیگر لذتی برایش باقی نمی‌ماند. من هم در این‌چنین روزهایی به‌سر می‌برم. منی که شب و روزم را با مطالعه و نوشتن به‌سر برده‌ام، اکنون با این کار بین من و این دو یاردیرین فاصله افتاده و بی‌نظم شده‌ام. نمی‌خواهم چنین شود. می‌دانم که چالش‌برانگیز است. در هرسه‌مورد‌ کاری که در پیش گرفته‌ام، می‌خواهم موفق شوم و دوست دارم خود را در این شرایط پرورش دهم و بتوانم از پس خودم برآیم. نمی‌خواهم منتظر کمک دیگران باشم و هیچ‌کدام از این فرصت‌ها را از دست بدهم. می‌دانم اگر بی‌خیال کار و پول درآوردن شوم، شرایط بد مالی روی سایر مهارت‌هایی که می‌خواهم به‌دست آورم تأثیر بدی می‌گذراد. از این‌طرف هم  آگاهم بی‌خیال هرکدام از آن‌ها شوم، کسب‌درآمد روان من را شاد نمی‌کند. من دغدغه ثروت‌مند‌شدن ندارم. دوست دارم که پول‌دار شوم ولی نه به قیمت ازدست دادن نویسندگی و یا دانشگاه رفتن.

این روزها این حرفه هم به راه‌ِ رسیدن رویاها و دلیل درگیرهای ذهنی‌ام شده‌ است. می‌خواهم توانمندی‌هایم را به خودم ثابت کنم. پس با این چالش دست‌وپنجه نرم کرده و پیش می‌روم تا موفق شوم.

 

 

 

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

4 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *