صفحههای کتاب «جنسدوم از سیموندوبوار» را ورق میزنم، با پیشینه خشونت زنان طی دورههای گذشته بیشتر آشنا میشوم. عمق این تبعیض جنسیتی را که میخوانم، شجاعت و شهامت زنانی که در مقابل آنهمه رنج و سختی ایستادگی کردهاند، میستایم؛ رنجی مانند ارزشمند دانستن زن در قبال ابزار تولیدمثلبودن، تردشدن زنان موقع عادتماهانه، تجاوز به زن قبل از ازدواج برای رهایی از باور خرافیِ نحسیِ باکرهبودن و سختیهایی که با پیدایش تمدن و انقلاب صنعتی و پیشرفت جامعه بشری روزبهروز بیشتر شده است.
در همه دورهها، زنانی آسیب کمتری متحمل شدهاند که استقلال مالی داشتهاند؛ آنهایی که منتظر حمایت پدر، برادر و همسر نمانده و از تواناییهای خود به طرق مختلف استفاده کردهاند.
به خودم رجوع میکنم. سالها پیش که استقلال مالی داشتم، خودباوری قویتری را در خود سراغ و اعتمادبهنفس بهتری داشتم؛ ولی با قبول مسئولیّت زندگی مشترک از جسم خود غافل شدم و ناآگاهانه همهِ خود را فدای حفظ تعادل بین کار و زندگی مشترک کردم. همسرم را مسئول تأمین کل مخارج زندگی مشترک میدانستم؛ درحالیکه میشد آگاهانه و با مدیریت درستی موفق شوم و کارم را ادامه دهم.
بعد از کنارگذاشتن کار بهدلیل رنج دیسککمر بر اثر سهلانگاری و عدم آگاهی، با زندگی یکنواخت و خستهکنندهای روبهرو شدم. به همسرم تکیه کردم و گاهی با حس سربار بودن مواجه میشدم. حالا که از زاویه دیگری به زندگی نگاه میکنم و بنا را به تأمین نیازهای مالی خود، قبول مسئولیتها، تمام مخارج و مراحل رسیدن به هدفها و آرزوهایم میدانم، دیگر مانند گذشته عمل نمیکنم و حمایتهای همراه زندگیم را بهعنوان «وظیفه» نمیدانم. خود را شخصی نمیبینم که تواناییهایش را دستکم بداند و اقدامی برای قبول مسئولیت زندگیش نکند.
فرض را بر این میگذارم که رابطهام با همسرم بههم بخورد و تنها بمانم، آنوقت چه کنم؟
به گمانم این مشکل خیلی از زنان باشد. اگر از محدودیتهای جامعه و موانع رشد خود نترسیم و با تکیه و باور به توانمندیهایمان پذیرای مسئولیت خود باشیم، میتوانیم بستر بهتری برای شادزیستن و مستقل بودن خود فراهم کنیم و از رابطه دوستانه و لذتبخشی هم برخوردار شویم.
با خواندن سرگذشت زنان قوی و آگاه به حق خود میتوانیم بیشتر و بهتر رشد کنیم و دیگران را مسئول برآورده کننده نیازهایمان ندانیم.
آخرین دیدگاهها