امروز جمعه است. با جمعه دوست شدهام. قبلاز ورودم به مسیر نوشتن و نویسندهشدن، از روز جمعه متنفر بودم؛ چون پراز حواسپرتی وبیهدف سر کردن اوقات بود. امّا حالا جمعه را بیشتر میپسندم؛ چون با انرژی جدیدی به استقبال هفتهای پرکار و زیباتر قدم بر میدارم.
پس از انجام کارهای خانه، سراغ برنامهٔ روزانه میروم.
اولین کاری که مشتاق انجامدادنش هستم، گوشدادنِ ویسهای استاد در رابطه با نویسنده_کارآفرین است.
قبل از هرچیز میخواهم خودم را مؤظف به پیگیری مصرّانه این دوره کنم. تمام فایلهای آموزشی استاد را با دقت زیاد گوش داده و نتبرداری میکنم.
چرا نتبرداری؟
طبق تجربهای که از گذراندن دورهٔ توسعه فردی داشتم؛ چون هدفم تغییر شخصیتم بود؛ خیلی جدّی و با تلاش زیاد همهٔ فایلهای صوتی را گوش میدادم و از آنها نتبرداری میکردم. اینکار باعث شد که بهرهٔ بهتری از دوره ببرم. حالا هم برای همین دوره به قصد رسیدن به هدفم که تشکیل کارگاههای آموزشی و نوشتن کتابهایی برای زنان است؛ با پشتکار و تلاش مناسب اقدام میکنم.
در همین نگاه اول خودم را موفق تصور میکنم؛ چون میدانم تا به هدفم نرسم، کوتاه نمیآیم.
خودم را برای سختیها و رنجهایی که گاهگاهی باعث کندی پیشرفتم بشوند، آماده میکنم.
اگر موانعی سد راهم شوند، از راههای دیگری اقدام میکنم یا از اشخاصی کمک میگیرم که بتوانند راهنمای خوبی برایم باشند.
دوره جدید را با تمام قوّا شروع و خیلی جدّی آن را دنبال میکنم. این راهیست که روحیهِ من را شاد میکند و حس خوشایند مفیدبودن را به من میبخشد. تا جاییکه در توان دارم، تلاش میکنم.
آخرین دیدگاهها