از روزی که به تفاوت خودم با جنس مذکر آگاه شدم، دوست داشتم به موقعیت و جایگاهی برسم که بتوانم به زنان خدمتی کنم.
مهمترین دغدغهٔ من همیشه موقعیّت زنان در جامعه بود که نادیده گرفته میشد.
پای درددل هر دختر یا زنی که مینشستم؛ از رنجها و سختیهای زندگیش میگفت. من هم آرزو میکردم ای کاش میتوانستم کاری کنم که دیگر رنج نبرد. با بازگو کردن دردهایشان، دردهای خودم یادم میآمد. ساعتها و حتا روزهای بعد هم به حرفهایشان فکر میکردم و غصّهها میخوردم.
روزی که تصمیم گرفتم وارد دنیای وسیع نویسندگی شوم، اولین موضوعی را که دوست داشتم دنبال کنم، همین نوشتن برای «زنان» بود؛ چون از لحاظ روانی، احساس نزدیکی با آنها داشته و دارم.
اکنون نهم خرداد هزاروچهارصدویک است و تصمیم گرفتهام بهصورت جدی برای جامعه هدفم که «زنان» هستند، کارکنم. میخواهم در همین مسیر نویسندگی، با استفاده از آموزشهای استاد در دوره نویسنده_ کارافرین یاد بگیرم که محتواهای خوب و ارزشمندی را برای زنان تهیه کنم و آموزش بدهم.
الان دیگر زمانش رسیده است. خودم را مؤظف میدانم با تمام تلاشم پیش بروم تا به نتیجه دلخواهم که تاثیرگذاری خوب و ارزنده است؛ برسم.
با خودم عهد میبندم که هیچوقت کوتاه نیاییم و ناامید نشوم.
نوشته از: نخشین فتحی
2 پاسخ
چه عکس قشنگی
مثل تابلو نقاشی هست
موفق باشید
سپاسگزارم. همچنین شمام