دغدغه این روزهای من ترغیب زنان به مشارکت در دوره نوشتاردرمانیست.
میدانم هر کسی برای خودش دنیایی دارد. اما این را هم میدانم گاهی اتفاق یا ورود شخصی به زندگی ما میتواند رخدادهای خوشایندی را به ارمغان بیاورد و زندگی ما را تغییر دهد.
وقتی به شرکت خانمها در دوره فکر میکنم، یاد خودم میافتم که حس میکردم فرصت هست. اولویتهایی داشتم که بود و نبودشان در زندگی اهمیّتی نداشت. به روزمرگیهایی دل بسته بودم که من را از خودم دور میکرد.
امروز و فردا میکردم و مرتب با خودم جمله «هر وقت شروع کنی دیر نیست» را تکرار میکردم.
به جایی رسیدم که احساس پوچی میکردم و برای تغییر روال زندگی قدم برداشتم. با هر نکته جدیدی که یاد میگرفتم، به عمق این جمله فکر میکردم. به ظاهر امیدبخش است و تأثیرگذار. اما من وقتی احساس خوب ارزشمندی را در خود کشف کردم، متوجه شدم که چقدر شرایط با لحظه حال فرق داشت اگر زودتر شروع میکردم. چقدر فرصتهای شادزیستن و درست اندیشیدن بیشتری میتوانستم داشته باشم و از لحاظ اقتصادی و اجتماعی هم تأثیر خیلی خوبی روی زندگیام میگذاشت.
«ماهی را هروقت از آب بگیری تازه است.» به ما میفهماند که شروع به تغییر در هر زمانی از زندگی تازه و لذتبخش است ولی وقتی این روند را تجربه میکنی، در کنار رضایت درونی بهدستآمده با خود میگویی: اگر از فرصتها به درستی استفاده میکردم، شرایط بهتری داشتم و مهارتهای بیشتری کسب میکردم و تلاس متعادلتری لازم داشتم.
غنیمتشمردن فرصتهای خوب بهترین اتفاقیست که در زندگی هر شخصی میافتد.
آخرین دیدگاهها