کودک من! دوست دارم لحظهای به عالم خیالت سر بزنم.
اینکه میگویم کودک من، دلیلش این نیست که تو بزرگنشده و هنوز در مرحله کودکی هستی. نه. حسی است که فقط در درون من وجود دارد .
برای من، همان بچهای هستی که دوروبرم میپلکی. به گمانم اکثر مادرها این حس من را نسبت به فرزندانشان داشته باشند.
اکنون که بزرگ شده و درآستانه پا گذاشتن به مرحله ابتدای جوانی هستی، تو را درکندوکاو راه خوبی برای رسیدن به استقلال مالی میبینم. درحال سبکسنگین کردن راهها هستی. هر روز تصمیمی میگیری و هرلحظه فکری به کلهات میزند.
حس مادرانهام در درون نهیب میزند: «زودباش. منتظر چی هستی. به بچهات یاد بده از زمانش درست استفاده کنه و روزهای ارزشمند عمرشو هدر نده. تو دیگه چهجور مادری هستی.» دوباره بهخودم میگویم: «نه فرزندم باید خودش بخواد راهشو پیدا میکنه. نمیخوام به من وابسته باشه و تکلیف براش تعیین کنم. منکه تا آخر عمر کنارش نمیمونم. درضمن اون احساس ارزشمندی و توانمندیرو زمانی درک میکنه که خودش به رغبت و تشخیص درست بهش برسه».
فرزندم! میدانم هرلحظه ایدهای به نظرت میرسد و هرآن راهحلی را در ذهنت طراحی میکنی. اینکه همه آنها عملی نمیشوند تنبلیایست که اقتضای سنوسال توست و آزارت میدهد.
خیلی دوست دارم کارهایت را انجام دهم؛ ولی میدانم ماجرای دوستی «خالهخرسه» پیش میآید.
عزیزترینم! همانگونه تا به امروز قوی بودهای و چالشها و سختیها را با افتخار پشتسر گذاشتهای، ادامه بده و راه درستی را که جدیدن در پیش گرفتهای طی کن.
شادی درونت را پیدا کن و آنرا پرورش ده؛ همان است که تو را به موفقیت میرساند.
بهترینم! دوستت دارم و درخشش در آسمان زندگیت را میبینم.
2 پاسخ
خدا نگهدارشون باشه. همیشه در کنار هم باشید.
خیلی ممنونم. همچنین شما هم در کنار عزیزانتون