هیچوقت در مورد نوروز و چگونگی باستانیشدنِ آن فکر نکردهبودم. امروز به ذهنم رسید که در اینباره اطلاعاتی بهدست بیاورم. در صفحهی گوگل بهجستجو پرداختم و مطالبی در مورد این عید باستانی پیدا کردم. بنا بر این اطلاعات؛ قدمت نوروز به دوران پیشاز شکلگیری ایران و قبل از دوره مادها و هخامنشیان برمیگردد. از سههزار سال پیشازمیلاد در آسیای میانه و غربی دو عید رواج داشتهاند. یکی عیدِ آفرینش در اوایل پاییز و دیگری عید رستاخیزی در اوایل بهار برگزار میشدهاست. بعدها دوعید پاییزی و بهاری به یک عید تبدیل گشته و در اوایل بهار جشن گرفته میشدهاند.
ریشه نوروز در شاهنامه اینچنین عنوان شدهاست که جمشید در حال گذر از آذربایجان، دستور میدهد تا برایش تختی قرار داده و خود با تاجی پرزرقوبرق روی آن تخت بنشیند. بنابراین با تابش نورخورشید به آن تاج زرّین، دنیا نورانی شده و مردم به این خاطر شادمان گشته و آن روز را نوروز نامیدهاند.
عیدِزیباینوروز هنوز هم درمیان ما ایرانیان از ارزش بسیار زیادی برخوردار است و مردمْ این چندروز خجسته را جشن میگیرند. خجسته از این لحاظ که همیشه پیامآور شادی و تازهشدن بودهاند. مردم کمککردن به فقرا، دادن هدیه به همدیگر، شادکردن بچهها با عیدیهای قشنگ و خانهتکانی-تمیزکردن و شستنِ تمام وسایل خانه- را به نیّت دورکردن بیماری و حسهای بد از خانه و محیط پیرامون خود به این روز موکول میکنند.
جشن نوروز از رسم و رسومات زیبای زیادی برخوردار بودهاست که به مرور زمان متاسفانه کمرنگ شدهاند. وقتی در مورد آن رسوم زیبای قدیمی مثل: قاشقزنی، کوزهشکنی و فالگوشنشینی و شالاندازی مطالعه کردم، بهخاطر کهنهشدنشان خیلی تاسف خوردم، چون همه آنها پیامآور شادی و انرژی مثبت بودند. بهخودم گفتم ای کاش ما هم مانند همان دوران گذشته نوروز را جشن میگرفتیم. این عید زیبا و خجسته را به همه ایرانیان در جایجای کُرهخاکی تبریک و شادباش میگویم.
آخرین دیدگاهها