پرسش از خود

پرسشی دارم.

مدت‌هاست از تو دور شده‌ام. دور شده‌ام امّا بی‌خبر از حالت نبوده‌ام. دلتنگت شدم و هوای هم‌صحبتی با تو به‌سرم زد.

+  من اومدم ولی با کوله‌باری از سؤال

– بگو ببینم. کجا بودی این همه مدت؟

+  سرم شلوغ بود و فرصتی برای خلوت‌کردن با تورو نداشتم؛ منو ببخش.

–  بخشیدمت. حالا بپرس سؤال‌هاتو. مشتاقم بشنوم.

+  تو کیستی؟

–  این‌ دیگه چه سؤالیه؟ مگه منو نمی‌شناسی؟ ادا در نیار که خوشم نمی‌‌‌آد.

+  نه. برام سؤاله. کیستی؟

– معلومه دیگه. نخشینم؛ خودت

+   اینو که می‌دونم خود اصلیت کیه؟ می‌تونی خودتو معرفی کنی؟

–   الان متوجه شدم. چه سؤال سختیه!

+ از دیشب تا حالا ذهنم درگیره این سؤاله و به دنبالش کلی پرسش دیگه اومد.

–  چه پرسش‌هایی؟

+  این‌که خودتو چی معرفی می‌کنی؟

–   من افکار، رفتار و احساساتم هستم.

+ خب در این‌صورت تو باید وجود نداشته باشی؛ ولی الان این‌جایی.

–  چرا؟

+ چون افکار، رفتار و احساساتت از بین می‌روند ولی تو هستی.

– می‌شه توضیح بدی؟

+ مثلن تو فکر غلطی داشتی و اونو کنار گذاشتی و از بین رفته. رفتار اشتباهی داشتی و اونو اصلاح کردی و احساس شادی یا غمی داشتی که گذشته و تموم شده؛ پس تو اونا نیستی. مادامی که افکار و رفتار و احساس تغییر می‌کنن و از بین میرن، نمی‌شه گفت تو مجموعه‌ای از این‌ها هستی.

– وای! پس من کی هستم؟

+ خب این سؤال منه دیگه.

– فهمیدم. من آگاهی هستم. آگاه به افکار، باور و رفتارها و احساسات و کنترل‌کننده آن‌ها در زندگی‌ام. 😊

 

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

3 پاسخ

  1. سلام نخشین بانوی عزیز
    من بعد زا مدتها دوباره به وب سایتتون سر زدم
    چقدر عالی که انتشار مستمر دارین اینجا
    خیلی حالم خوب شد با دیدن جدیتتون در انتشار مطالب

    این پست خیلی خوب بود، با اینکه تو پیج اینیستاگرامیتون خونده بودم اما خوندن دوبارش خالی از لطف نبود.
    ” فهمیدم. من آگاهی هستم. آگاه به افکار، باور و رفتارها و احساسات و کنترل‌کننده آن‌ها در زندگی‌ام.”

    این جمله رو برای خودم نوشتم

    قلمتون سبز مهربانوجان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *