ما انسانها برای حل چالشها در زندگی، به ابرازهایی نیاز داریم. نوشتن ابرازی یکی از این وسیلهها است که میتواند باعث شادی و درمان خیلی از بیماریههای روانی و حتا جسمی شود. من با بهکارگیری این نوشته در زندگی، به نتایج مثبتی رسیدم. امروز برآن شدم که مقالهای در این رابطه بنویسم تا هم باعث توسعه و رشد بیشتر خودم شده و هم راهگشای بقیه شود.
با طرح پرسشهایی از خود در قسمت زیر شروع به تحریر آن میکنم.
- نوشتن چیست و چگونه است؟
- چرا باید بنویسیم؟
- آیا نوشتن راهی برای درمان در نظر گرفته میشود؟
- باید در مورد چه موضوعهایی نوشت؟
- کی باید از نوشتن ابرازی استفاده کرد؟
- چه مدت زمانی باید نوشت؟
- آیا باید مکان مشخصی را برای نوشتن در نظر گرفت؟
- نوشتن چه تأثیری بر روان شخص دارد؟
- آیا نوشتن بر رفتار اشخاص تأثیرگذار است؟
- نوشتن با حرف زدن چه تفاوتی دارد؟
- نوشتن بر روی کاغذ یا تایپ کردن با کیبورد، کدامیک مناسب است؟
- درباره چه موضوعهایی باید نوشت؟
- آیا زمانی پیش میآید که نباید نوشت؟
- نوشتن چه کمکی در زندگی به من میکند؟
درباره این سؤالها، میخواهم طبق تجربههای خودم در زندگی، توضیحهایی بدهم؛ به امید اینکه برای خوانندگان این مقاله، مفید باشد.
نوشتن چیست و چگونه انجام میشود؟ روزی که من با نوشتن آشنا شدم، به روزهای کودکیم بر میگردد. وارد کلاس اول دبستان شدم و با نوشتن خطها و حروف الفبا به کمک معلم، آشنا شدم. در مدرسه نوشتن را مخصوص مشق، تمرین درسها و املا و انشاء میدانستم. بعدها که بزرگتر شدم، با نوع جدید نوشتن به صورت خاطرهنویسی آشنا شدم. زمانی هم که از روزمرگیها و سردرگمی و بیهدفی زندگی خسته شدم، از نوشتن بهعنوان ابزاری برای تخلیه درون و تغییر مسیر زندگی استفاده کردم. این اتفاق خوشایند، بهوسیله ورود من به دنیای نویسندگی روی داد. در واقع من با تصمیم به نویسنده شدن با این موهبت بزرگ، دریچه جدیدی بر روی زندگیام باز کردم.
نوشتنی که مد نظر من است، عبارت است از : پیاده کردن افکار و اندیشههای درون مغز ما بر روی کاغذ یا صفحه کیبورد.
چرا باید بنویسم؟ ما در زندگی نیاز داریم که حرفهای خود را بازگو کنیم. طبیعت آدم به گونهای است که دوست دارد با دیگران وارد صحبت شود.
اینجا نوشتن راحتترین روش برای حرف زدن است. همچنین پیش میآید، افرادی از نوشتن بهعنوان مشاور برای مشورت در کار استفاده میکنند. نوشتن میتواند راهنمای خوبی برای ما در زندگی شود.
آیا نوشتن راهی برای درمان در نظر گرفته میشود؟ همانطور که گفتم، من با نوشتن توانستم سبک زندگی خودم را تغییر دهم. نوشتن من را از عادتهای قدیم دور و با عادت جدید سحرخیزی و مطالعه آشنا کرد.
من به کمک نوشتن نظم جدیدی به زندگی دادم. آنهم به کمک نوشتن برنامهریزی روزانه. این روند کمک کرد من از آدم ناامیدی به شخصی هدفمند تبدیل شوم.
نوشتن شوق یادگیری را در من ایجاد کرد. خیلی وقتها به کمک نوشتن، مشکلاتم را با فهرست کردنشان بررسی و راه چاره را هم به کمک او پیدا میکردم. به جایی رسیدم که نوشتن تنها همدم من و درمانگر روان ناآرامم شد.
باید در مورد چه موضوعهایی نوشت؟ برای روآوردن به نوشتن، اولین بار من از خودم شروع کردم. اینکه چه کسی هستم و برای چه زندگی میکنم. هدف من از زندگی چیست و به دنبال چه چیزی هستم. آرزوها و امیدهای من در زندگی چه چیزهایی هستند. من میخواهم چه روشی را برای زیستن در پیش بگیرم و چگونه باید ادامه دهم. با پرسیدن سوالهایای از خودم و جواب دادن به آنها دیدگاهام نسبت به خودم عوض شد. متوجه ضعفهای خود شدم. به کمک نوشتن ماهها طول کشید تا من خودم را شناختم و بازهم به کمک نوشتن راهحلهایی برای خلاص شدن از شخصیتی که دوست نداشتم، پیدا کردم. من یکسال هر روز صبح تمامی افکارم را بر روی کاغذ پیاده کردم و خود را به چالش کشیدم. نوشتن را معلم خود قرار دادم. پس از شناختن خود، در مورد افکار منفی و رفتارهای نادرست، نوشتم. با نوشتن اینها ساعتها گریه کردم و بهفکر راه چارهای برای درمان آنها گشتم. هر نوشتهای من را به سمت کتابی هدایت میکرد. راه و روش مقابله با افکار منفی و رشد خود را به کمک کتابها پیدا کردم و دوباره نوشتم تا در مغزم بمانند و راهکارها را در رفتار خود عملی کنم. بعدها که افکار منفی کم و کمرنگتر شدند، در مورد رشد مثبتی که با نوشتن بهدست آورده بودم، افکار و رفتار مثبت را در پیش گرفتم. من با کمک نوشتن ابرازی، متوجه شدم که در چه مورد باید بنویسم. با شروع هر روز و نوشتن ابرازی جدیدی، راه موضوع جدیدی برایم باز شد.
کی باید از نوشتن ابرازی استفاده کرد؟ به نظر من زمانی که احساس نیاز به حرف زدن با همدمی در ما ایجاد شد، باید به نوشتن ابرازی پناه آورد.
نوشتن ابرازی، نوشتهای است برای بیان حرفهای ناگفته و پنهانی که قادر به گفتن آنها نیستیم.
من زمانی به این نوع نوشتن پناه آوردم که خشمها و درد و رنجهایم را نمیتوانستم با هیچ کسی در میان بگذارم.
روزبهروز این دردها آزارم میداد و تمامی ذهنم را به خودش درگیر کرده بود.
زمانی که حال و حوصله کسی را نداشتم و چیزی من را خوشحال نمیکرد، خشم درونیام باعث شده بود که نسبت به اشخاص پیرامون خود بدبین شوم.
احساس مفید بودن نمیکردم؛ ولی خود را هم سزاوار بیهدف زیستن نمیدانستم.
نیاز داشتم با همدمی همراه شوم که همیشگی باشد و دلسوز. همدمی که بدون هیچ واکنشی به حرفهایم گوش دهد و صبورانه با من بماند تا خودم را پیدا کنم؛ مشاوری خوب و مهربان که راه و چاه درست اندیشیدن و درست زیستن را به من بیاموزد. من چیزی و کسی را بهجز نوشتن سراغ نداشتم. برای همین دریافتم که بهترین زمان ممکن برای همراه شدن با نوشتن در زندگیام فرا رسیده است.
چه مدت باید از نوشتن ابرازی استفاده کرد؟ طبق توصیه «جیمز پنهبیکر در کتاب نیروی التیامبخش نوشتن»، برای برونریزی و آشنایی و درمان خود باید چهار هفته از این ابزار استفاده کرد. در طی این چهارهفته باید هر روز بیستدقیقه شروع به نوشتن کرد. این چهار هفته به صورت روزانه در زمان تعیین شدهای در مورد خود، باید نوشت.
نوشتن ابرازی را با گذاشتن قلم بر روی کاغذ و بهصورت بیوقفهنویسی شروع کنیم. دست را منتظر نگذاشته و هرآنچه را که به ذهن میآید، آزادانه بر دل کاغذ جای دهیم. اگر حین نوشتن اشتباه نوشتاری و غلط املایی ایجاد شود، آنرا اصلاح نکرده، ادامه دهیم. هنگام نوشتن خود را محدود نکنیم؛ چون قرار نیست هیچکسی نوشتههای ما را بخواند. ما مینویسیم که ذهن خود را خالی کنیم و آنرا آماده یادگیری چیزهای جدیدی کنیم.
من بهترین زمان برای نوشتن ابرازی را -طبق تجربه خودم- صبحها بلافاصله بعد از بیدار شدن از خواب و قبل از صرف صبحانه میدانم.
اگر گاهی لازم باشد برای کاری زود بیدار شوم، طوری برنامهریزی میکنم که یک ساعت زودتر بیدار شوم تا با آرامش سراغ نوشتن بروم.
آیا باید مکان مشخصی را برای نوشتن در نظر گرفت؟ در نظر گرفتن مکان مشخصی برای نوشتن، احترام به نوشتن و حس خوب جدّیّت در کار را به ما میبخشد.
من وقتی شروع به نوشتن کردم، کنار پنجره هال نشسته بودم. هنگام نوشتن برای اولین بار خیلی سخت بود. صدای پرندهها، بچههای کوچکی که در کوچه بازی میکردند و صدای خانمهای همسایه که دم درِ خانهِ همسایه دیواربهدیوار ما جمع شده بودند، تمرکزم را بههم میزد.
من عصر یک روز تابستانی با نوشتن ابرازی آشنا شدم و همان روز شروع به نوشتن کردم. یادم میآید که به سختی توانستم چند خط بنویسم.
سختی این کار من را بر آن داشت که شروع به تحقیق کنم. با مراجعه به سایتها و گوگل، بهترین راه نوشتن ابرازی را پیدا کرده،
متوجه شدم که زمان نوشتن آن خیلی مهم بوده و مکان مناسب هم اهمیّت زیادی دارد.
برای نوشتن نیاز بهتمرکز بالا و جای خلوتی داشتم. برای همین اتاق خواب را ترجیح دادم؛ چون به نسبت اتاق دیگر و هال و آشپزخانه، مکان ساکتی برای نوشتن بود. بعد از یک ماه نوشتن هرروزه، فهمیدم که برای نوشتن تنها در اتاق خواب به راحتی و آرامش میتوانم بنویسم. برای همین نوشتن ابرازی را با احترام خاصی در اتاق خواب تبدیل به عادت کرده و هرروز صبح با اشتیاق پیش او میروم.
پس داشتن مکانی مختص نوشتن ابرازی، مهم است؛ چون باعث آرامش خیال هنگام نوشتن میشود.
نوشتن چه تأثیری بر روان شخص دارد؟ نوشتن برای من فرشته نجات شد. نوشتن من را از عادتهای منفی دور کرد. به کمک نوشتن، تواناییهایم را پیدا کردم و متوجه شدم که دارای صفات مثبت زیادی هستم.
نوشتن ابرازی غصهها را از دل من زدود و باعث آرامش من شد. ذهن آشفته من را درمان کرد و واقع بینی را در من تقویت کرد. به کمک نوشتن ابرازی، به زندگی امیدوار و متوجه ارزش واقعی خود شدم.
نوشتن من را از دام افسردگی رهانید.
نوشتن با حرف زدن چه تفاوتی دارد؟ وقتی ما با شخصی حرف میزنیم، خیلی از جوانب را میسنجیم. باید حساب اینکه طرفِ صحبتِ ما حوصله شنیدن حرفهای ما را دارد، بکنیم. داشتن تحمّل او را از حرفهایمان در نظر بگیریم. به اینکه بعد از شنیدن حرفهای ما چه نظری خواهد داشت و چگونه پیشداروی کند یا نه، فکر کنیم. بهفکر این باشیم که آیا راهحلی برای مشکل ما دارد؟
آیا تا چه حد مطمئن هستیم که حرفهای ما را بازگو نکند و رازدار خوبی باشد. همهی این گزینهها در حرف زدن، ترسها و مانعهایی ایجاد میکنند که ما نتوانیم رازها و حرفهای درون خود را با دیگران در میان بگذاریم.
امّا ما با نوشتن ابرازی هیچکدام از این ترسها را نداریم. با خیال راحت و با سادهترین ابزار میتوانیم هرچقدر که دوست داشتیم، حرفهایمان را بنویسیم. نگهداشتن و سربهنیستکردن نوشتهها به خودمان بستگی دارد. هیچ استرس، نگرانی و فشاری را با نوشتن ابرازی تجربه نمیکنیم؛ بلکه تنها آرامش را به خود هدیه میدهیم.
نوشتن بر روی کاغذ یا تایپ کردن، کدامیک مناسب است؟ من نوشتن ابرازی را با نوشتن بر روی کاغذ و بهوسیله قلم دوست دارم.
با کاغذ و قلم میتوانم احساسات و عواطفام را با خیال راحت بر روی کاغذ بنویسم. به کاغذ و بویش حین نوشتن خو گرفتهام. فکر میکنم که بهترین ابزار برای نوشتن ابرازی، همین است. البته با کیبورد کامپیوتر هم میتوان نوشت و این بستگی به عادت شخص به نوشتن دارد؛ ولی من با کاغذ و قلم راحتتر میتوانم حرفهایم را بر روی کاغذ جاری کنم.
درباره چه موضوعهایی باید نوشت؟ افراد هنگام نوشتن ابرازی از موضوعها و دغدغههای زندگی خود مینویسند.
من هر روز که به نوشتن پناه میآورم، از چالشها و موضوعهای مختلفی که برایم پیش میآیند مینویسم.
از خوابهایی که دیدهام، ازدلتنگیها، خوشیها، رضایت از خودم، عصبانی شدن از خودم یا شخصی که ممکن است موجب خشم من شده و جایی برای ابراز خشمام وجود نداشته باشد، از تنبلی و اهمالکاریای که گاهی پیشه میکنم و از احساس رضایت از خود و تشکر از خودم بابت کارهای خوبی که انجام میدهم، مینویسم. با نوشتن این چیزها، ذهنم را خالی کرده و حس خوبی به خودم هدیه میدهم.
آیا زمانی پیش میآید که نباید نوشت؟ گاهی وقتها پیش میآید که شخص هنگام نوشتن ابرازی، ناراحت و غمگین میشود. مخصوصن در همان اوایل کار که از خشمها و غصههای نهانیاش مینویسد. عدّهای هستن که به اندازهای ناراحت میشوند که روانشان درگیر میشود. این افراد باید از نوشتن دست بکشند تا وقتی که از لحاظ روانی آمادگی نوشتن درباره این غصهها را بهدست آورند. البته این ناراحتی گذرا است و پس از مدت کوتاهی با نوشتن، به اوضاع عادی برمیگردند.
من برای اولین بار که از رنجهای درونیام نوشتم، خیلی گریه کردم و مدتی هم تحت تأثیر این واکاوی درونی شدم و مقدار کمی نوشتم؛ امّا پس از مدتی توانستم بهخوبی وضعیّت روانیام را مدیریّت کنم و تمامی زخمهای درونم را با نوشتن درمان کنم.
نوشتن چه کمکی در زندگی به من میکند؟ دوست دارم اول اینگونه از خودم این سوال را بپرسم که: نوشتن در زندگی، چه کمکی به من کرده است؟
من قبل از آشنا شدن با نوشتن، آدم عصبی و بدبینی بودم. نوشتن برای من معلم و راهنمای خوبی شد. با کمک او تمامی افکارمنفی را بر روی کاغذ جا گذاشتم و نامهربانیها نسبت به خود را به مهربانی و احترام و ارزشگذاری تبدیل کردم.
با نوشتن ابرازی، قاضی درونم شدم و بارها خود را محاکمه کردم. با نوشتن سرزنش و تحقیرکردن را از خود رهانیدم.
نوشتن من را از درد وابسته بودن و ضعف عزتنفس نجات داد.
حالا میخواهم بگویم که نوشتن در زندگی میتواند چه کمکی به من کند.
نوشتن دیگر یار و همدم من شده است. من در هر شرایطی از زندگی میتوانم بدون هیچ واهمهای به او تکیه کنم؛ چون او مرشد خوبی در زندگی برای من است.
نوشتن ابرازی، من را با کتابها و نویسندگان خوبی آشنا میکند. به وقت نوشتن، هنگامی که با سؤالی مواجه میشوم، برای پاسخ خوب و جامع، به کتاب مراجعه میکنم. اینگونه است که با کمک این ابزار، میتوانم چالشهای سر مسیر زندگیام را بگذرانم. نوشتن ابزاری، هدایتگر خوبی برای من است. من با داشتن و همراهی او چشمانداز درخشانی از آینده خود میبینم.
*مقاله کوچک دیگری مرتبط با همین موضوع درباره نوشتار است که شما را به مطالعه آن دعوت میکنم.
آخرین دیدگاهها