پدیده مردسالاری

شکل‌گیری نظام مردسالاری طی تحولاتی در دوران زندگی بشر انجام شده است. برای درک این موضوع مهم، نیاز به بازنگری‌ای به خلقت بشر داریم. من از دو کتاب «منشأ خانواده و مالکیّت خصوصی و دولت اثر فردریک انگلس» کمک گرفته‌ام.

پدیده مردسالاری چگونه به صورت یک پدیده در آمده و پس از قرن‌ها هنوز هم از ارزش و اعتبار آن کاسته نشده است.

 

وضعیت زیستی بشر در ابتدای خلقت.

هنگامی که بشر به‌وجود آمد، زن و مرد در کنار هم در طبیعت شروع به زیستن کردند و همانند سایر حیوانات و جانوران در غارها و مکان‌هایی که می‌توانستند بقای خود را حفظ کنند، به‌ سر بردند. با برقراری رابطه جنسی باهم، شروع به زادوولد کردند و رفته‌رفته تعداد انسان‌ها روبه گسترش یافت.

 

پدیده مردسالاری

به وجود آمدن پدیده‌های مادرتباری و پدرسالاری 

در دوران توحش و بربریّت که تقریبن به یک میلیون سال طول کشید، انسان‌ها چون آگاهی‌ نداشتند که دلیل باروری زن به تلقیح اسپرم با سلول تخمک مرتبط است، برگرفته از طبیعت -طبیعت دانه را در بطن خود پرورش می‌داد و به گیاه تبدیل می‌شد-، زن را به خاطر تولیدمثل، مقدس شمردند و پدیده «مادرتباری» به‌وجود آمد.

در این دوران، کلان‌ها -مکانی که مردم به صورت گروهی در آن زندگی می‌کردند- به‌وجود آمدند و خبری از مالکیت خصوصی نبود و همه آدم‌ها با هم برابر بودند و برتری‌ای بین اعضای کمون و موضوعی به نام مردسالاری وجود نداشت.

آدم‌ها برای زنده‌ماندن باید به‌فکر تأمین غذا و مکانی برای محافظت از هجوم حیوانات درنده چاره‌ای می‌اندیشند. در راستای این نیازها، زنان بودند که شکار و تهیه غذا را کشف کردند. از گِل، ظروف برای نگه‌داری و پخت‌غذا درست کردند و با کسب تجربه گیاهان را هم به عنوان دارو به‌کار بردند.

این روند زندگی ادامه یافت تا این‌که نهاد خانواده تشکیل شد. در کتاب «حق مادری» نوشته‌ی «باکوفن» که در سال ۱۸۶۱ بررسی‌هایی در این مورد صورت گرفته، گزراه‌های آن در کتاب «منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولتی» اثر «فردریک انگلس» بیان شده است، در زیر بدون کم‌وکاستی می‌آورم.

  • انسان در آغاز در یک حالت بی‌بندوباری جنسی زندگی می‌کرد که نویسنده ناخرسندانه آن‌را «ازدواج اشتراکی» می‌خواند.
  • چنین بی‌بندوباری جنسی باعث می‌شد که تبار پدری یک‌سره غیرقطعی باشد، بنابراین اصل‌ونسب تنها از سوی زن -برابر حق مادری- شناخته می‌شد. این پدیده در آغاز در میان همه مردم و روزگار کهن صادق بوده است.
  • در نتیجه از میان پدرومادر نسل جوان، تنها زن‌ها به مثابه‌ی یگانه زاینده‌ی بی‌چون و چرای نسل تازه از ستایش و توجه زیادی برخوردار می‌شدند، که بنا بر برداشت «باکوفن»، این پدیده تا مرز حکومت مطلق زنان -زن‌سالاری- پیش رفت.
  • گذار به تک‌همسری، که در آن زن تنها از آنِ یک مرد است، دربرگیرنده نقض مقررات مذهبی نخستین بود -یعنی به‌راستی و در عمل نقض حق سنتی دیرین مردان دیگر به همان زن-، نقضی که باید جبران می‌شد، یا این‌که زن تحمل آن نقض مقررات را با واگذاری خود برای زمانی محدود به دیگران خریداری می‌کرد. ص ۴۴و ۴۵ از کتاب «منشأ خانواده».

طبق نظر «باکوفن» تحول از «ازدواج اشتراکی» به تک‎‎‌‌‌‌‌‌‌همسری و حق مادری به پدری و تحول اندیشه‌ها و آیین مردم از دوران قدیم ایجاد شد.

 

پدیده چندهمسری

کمون‌ و قبیله‌هایی که دم از خویشاوندی از طریق زنان می‌زدند، به «پدرسالاری » تغییر یافت. در دوران مادرتباری مرد مالک زمین و اشیاء غیرمنقول -زمین، خانه- بود و مادر اجناس و اشیاءمنقول -قابل انتقال مثل فرزندان و گاو و گوسفند و اسب. فرزندان زن در این دوران نمی‌توانستند مالک زمین شوند؛ چون ملک غیرمنقول به مرد تعلق داشت و فرزندان زن، پدر مشخصی نداشتند؛ درنتیجه زمین‌‌‌ها و خانه به وابستگان مذکر مرد مانند برادر و برادرزاده او تعلق می‌گرفت.

به مرور زمان و طی تحولات زیادی دوران توحش طی شد و به مرحله بربریت رسید.

دوران توحش، مردم از گیاه‌خواری به خوردن آب‌زیان و صید و شکار و به‌کاربردن آتش پرداختند.

در مراحل پایانی توحش مردم تیرکمان را اختراع کردند و به شکار حیوانات هم رو آوردند. در این مرحله مردم با ارتباط با قبایل دیگر دریافتند که نیاز به تجربه و دانش بیشتری برای کشف ابزارهای دیگری در زندگی دارند. پس از آن بود که وارد مرحله بربریت شدند. مردم هنر سفالگری و ساخت ابزارهایی مثل زنبیل چوبی با روکش گِل برای حمل غذا و مواد غذایی ساختند. قایق و بلم را هم برای رفت‌وآمد در دریاها و ارتباط با همدیگر اختراع کردند و حیوانات را هم برای راحتی کار خود پرورش دادند. با پرورش مرغ، بوقلمون، گاو، گوسفند و بز از گوشت آن‌ها به‌عنوان مواد غذایی استفاده کردند. آن‌ها رفته‌رفته با برقراری ارتباط با قبایل دیگر، ضرورت اختراع فلز را احساس کردند. در این دوران که به دوران پایانی بربریت رسیده بودند، به پالایش سنگ آهن و اختراع حروف الفبا رو آوردند و به مرحله تمدن پا گذاشتند؛ البته این پیشرفت‌ها همه حاصل خلاقیّت و طبع هنردوستی زنان که بیشتر از مرد با طبیعت در ارتباط بودند، صورت گرفت.

 

پیدایش مردسالاری
پیدایش مردسالاری

 

موقعیت زنان در دوران تمدن

مردسالاری در مرحله تمدن در حال شکل‌گیری بود. مردم از فلز به ضرب سکه‌های طلا پرداختند. آن‌ها در ازای معاوضه کالاها، که قبلن به‌صورت پایاپای -معاوضه کالابه‌کالا- بود، سکه‌های طلا از همدیگر دریافت می‌کردند. متوجه شدند، برای به‌دست آوردن سرزمین‌های مناسب سکونت، لازم است که شروع به لشکرکشی کنند.

برای ساختن ابزارهای جنگی و کشاورزی از فلز استفاده کردند.

با افزایش جمعیت، عده‌ای از افراد کنار هم در سرزمینی مشترک زندگی کردند و دور خود را برای عدم تجاوز افراد قبیله دشمن به محدوده‌اشان حصاری کشیدند و در مقابل جنگ‌های آن‌ها که  زمین و موادغذایی را به‌عنوان غرامت می‌بردند، در امان ماندند. این کار رفته‌رفته باعث ایجاد «اتحادیه‌های همبستگی» و کم‌کم باعث پیدایش دولت‌ها هم شد.

عصر تمدن با جدا شدن صنعت از کشاورزی، پیدایش مالکیت‌خصوصی، مبادله پول در قبال دریافت کالاها باعث به‌وجود آمدن طبقه‌های اجتماعی و دولت‌ها و پدیده شهرنشینی شد.

ویژگی‌های کلان و خانواده و تفاوت‌هایشان

در نظام‌پدرسالاری که بعدها به مردسالاری تغییر یافت، خانواده به‌عنوان واحد پایه جامعه در آمد. درحالی‌که در دوران مادرتباری کلان این نقش را ایفا می‌کرد.

کلان یک واحد مادرتبار بود و فرزندان آن به همه مادران کلان تعلق داشتند. البته این تعلق داشتن فرزندان به کلانِ‌ زن، آگاهانه نبود؛ بلکه نتیجه بودن کودک در رحم مادر و بیرون آمدن از آن بود. برای همین معتقد بودند که کودک باید درکنار مادر و به کلان تعلق داشته باشد.

اقتصاد مشترک و تولید، کلان را به صورت یک واحد یک‌پارچه در آورده بود. تولیدات کلان مثلِ گوشت و دانه‌های گیاهی به تمامی اعضاء تعلق داشتند و بین همه تقسیم می‌شد. گوشت چون توسط مردان شکار می‌شد در بین مردان و دانه‌های گیاهی هم به زنان که گیاه‌خوار بودند، داده می‌شد. (کتاب زن و سکس در تاریخ. سیامک ستوده ص ۳۳٠)

در کلان، منافع فرد با منافع جمع یکی بود. اگر مشکلی یا خطری برای شخصی پیش می‌آمد، همه‌ی کلان یک‌پارچه به کمک او می‌شتافتند. جشن‌ها، مراسم و اعتقادات متعلق به همه بود.

 

 

به‌وجود‌ آمدن نهاد خانواده

 

در خانواده مالکیت مختص پدر و تمام قدرت در دست او بود؛ اما در کلان چنین چیزی وجود نداشت، به‌جز وسایل شخصی و ابزار کار فردی. در کلان قدرت در دست همه بود و هیچ‌کسی بر دیگری برتری نداشت و همه با هم برابر بودند. در کلان همه‌ی کارها داوطلبانه وبا احساس مسئولیت جمعی انجام می‌شدند؛ درحالی‌که هرکسی از لحاظ اخلاقی خود را مسئول انجام کارها می‌دانست. جمع هم مسئول حفظ امنیت و زندگی افراد بود. بی‌خانمان، فقیر، گرسنه و دارا وجود نداشت و از زندان و شکنجه و اعتیاد در زندگی افراد کلان خبری نبود.

در اواخر دوره بربریت بود که باروری زن از تلقیح سلول اسپرم مرد با تخمک زن کشف شد و زمینه ظهور پدیده مردسالاری نمود یافت. با این کشف، پدیده «مادرتباری» از بین رفت و نهاد خانواده ایجاد شد. پدر در رأس قدرت قرار گرفت و تمامی امور در حیطه دستور او انجام می‌شد. جامعه از مرحله کمون مادرتباری به جامعه طبقاتی پدرسالار عبور کرد. این تحول باعث شد که خانواده‌ها از هم جدا شوند و همه افراد آن از مزایای یکسانی بهره‌مند نشوند؛ در نتیجه منجر به طبقه‌بندی خانواده‌ها و ایجاد فاصله طبقاتی در بین مردم شد.

عدم وجود نظام مادرسالاری 

نظام مادرسالار در تاریخ وجود نداشته است. جوامع ابتدایی هم، مادرتبار بوده‌اند؛ دلیل این‌که مادرتباری انتخاب شده، عدم وجود روابط تسلط‌‌‌آمیز میان زن و مرد در آن دوران بوده است. زن و مرد در شرایط یکسان و برابری به‌سر می‌بردند و از نابرابری و نارسائی‌های غیرانسانی جوامع متمدن و مردسالاری خبری نبود.

در جوامع مادرتبار، زنان از موقعیّت بالاتری از مردان برخوردار بودند؛ چون جنبه اعتقادی و معنوی داشت نه مادی و قدرت بدنی. هم‌چنین‌؛ به دلیل عدم وجود مالکیت خصوصی، از سلطه‌گری شخص بر دیگری اثری وجود نداشت.

نمی‌توان عنوان مادرسالاری را به بیان تسلط زنان بر مردان دانست؛ چون برتری از لحاظ معنوی بوده است.  درحالی‌که پدرسالاری به معنای تسلط مرد بر زن است.

به بیانی دیگر، این دو نظام به‌هیچ‌عنوان بیان‌کننده دو رابطه که در یکی زن و در دیگری مرد بر جنس مخالف خود برتری داشته باشد، درست نیست. چیزی که این دونظام را از هم متمایز می‌‌‌‌کند، در جامعه بدوی و «وحشی» زن و مرد روابط برابر و عادلانه‌ای داشته و در جامعه «متمدن»  در روابط نابرابر و خصمانه و اسارت‌باری به سر برده‌اند.

ظهور پدیده مردسالاری 

با ورود به دوره تمدن، منزلت زن پایین آمد و او به حاشیه کشانده شد. انجام امورات و فرمان‌برداری از مرد به او محول شد.

زن به عنوان خدمت‌کار دربار و برده‌جنسی در برابر ارباب که حرم‌سراهایی برای زادوولد درست کرده بود، گماشته شد.

در جامعه متمدن اختلاف طبقاتی میان مردم از لحاظ دارایی شدت گرفت. زمین‌ها به دست ارباب سپرده شدند و مردم به‌عنوان خدمت‌کار در زمین‌هایی که در دوره‌های قبلی سهم خودشان بود، به عنوان کارگر، برای ارباب کار کردند. زن هم زیردست مرد بود و نوکری مرد خود و ارباب را هم برعهده داشت. در دوران تمدن مرد سالاری توسع یافت و زن از همه لحاظ مورد بهره‌برداری او قرار گرفت.

 

رواج سلطه‌پذیری و ظهور مردسالاری در دوره تمدن

 

 کلام آخر 

در دوران توحش و بربریّت زن از موقعیّت والایی برخوردار بود. زن‌ومرد در شرایط مساوی‌ای زندگی می‌کردند و از مالکیت خصوصی خبری نبود. اواخر بربریّت و ابتدای دوره تمدن بود که با شناخت نقش اسپرم مرد در باروری زن، نهاد خانواده پایه‌گذاری شد و پدیده ازدواج شکل گرفت.

با شکل‌گیری ازدواج و تشکیل خانواده، «مادرتباری» از بین رفت و زن تحت تملک مرد قرار گرفت. مرد مالک خانواده شد و پدیده «پدرسالاری» و بعداز آن «مردسالاری» به‎‌وجود آمد. این تحولات باعث پدید آمدن مالکیّت خصوصی و نابرابری و تفاوت‌های جنسیتی شد که هنوز هم در سراسر دنیا پابرجا است.

 

 

منبع: منشأ خانواده و مالکیت خصوصی و دولت اثر فردریک انگلس

 

 

به اشتراک بگذارید
اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در whatsapp
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در linkedin
پست های مرتبط

4 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *